آنیساآنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

برای آنیسای عزیزمان

شهمیرزاد+نمک ابرود+سوادکوه

1394/2/16 0:55
نویسنده : مامان
3,002 بازدید
اشتراک گذاری

یکی از تعطیلات اخر هفته خاله فروغ دعوتمون کرد خونه ی شهمیرزادشون(یه خونه قدیمی با اتاق های تو در تو وکرسی و حوضچه و درخت گیلاسی که تازه شکوفه داده بود)حس خوبی رو به ادم میداد من که خیلی دوست داشتم مخصوصا کرسی رو که اولین بار بود تجربه کردم !شام رو توی حیاط خوردیم فروغ جون زحمت کشید و آش هم برای شام پخت که خیلی چسبید تو اون هوای خنکزبانبعد از شام هم دور کرسی چای و تنقلات خوردیم و من که شب رو زیر کرسی خوابیدم خندونکصبح هم بعد از صرف صبحونه رفتیم شهر و گشتیم و تو کوچه پس کوچه های بکر عکس های یادگاری گرفتیم (انیسا زیاد تمایلی به عکس گرفتن نداشت و بیشتر دلش میخواست بره بازی واینه که عکس زیادی هم ازش نیست)بعد هم بستنیه معروف شهمیرزاد رو خوردیم و کمی خرید کردیم

 

هفته ی بعدش رو هم رفتیم باغ مامان و از اونجا رفتیم دریا پیش دایی اینا که هوا سرد بود و انیسا نتونست اب بازی کنه فقط کمی کنار ساحل قدم زدیم و ماهگیرا به انیسا یه دونه ماهی سفید دادن و دختری کلی ذوق کرد

سه روز تعطیلات این اخر هفته رو هم یه شب با خاله ساناز اینا رفتیم پارک و سفره خونه همونجا هم شام خوردیم بچه ها تا تونستن تو حیاط با صدای موسیقی برای مردم رقصیدن و با همه جور شدن جوری که موقع برگشت فکر کنم دیگه همه ما رو میشناختنعینک

یه روز هم از صبح زود برنامه ی تلکابین رو با دوستان داشتیم و این دومین باری بود که آنیسا تلکابین سوار میشدو اولین بار دقیقا پارسال این موقعه ها بود اما تا اسم تلکابین رو اوردم دختری قشنگ یادش بود و خاطراتش رو تعریف کرد !خدا رو شکر همه چیز خوب تو ذهنش میمونه حتی جنگلی رو که یه سال پیش رفتیم و حالا فقط از کنارش رد شدیم اون موقع هنوز سه سالش هم نشده بود!

صبح زود حرکت کردیم و قرار بود تو راه صبحونه بخوریم و از اونجایی که همه گرسنه بودن و رستوران که باز باشه پیدا نکردیم صبحونه رو تو یه قهوه خونه که بوی کله پاچه اش همه رو اذیت میکرد خوردیم و از اونجایی که همه گرسنه بودیم خیلی هم چسبیدآرامبه سمت تلکابین رفتیم و چند ساعتی اونجا بودیم .

ناهار هم یکی از رستوران های معروف ایزد شهر رفتیم که خیلی هم شلوغ بود و نوبت هرکی میشد اسمش رو میخوندن!ادم یاد مطب دکتر میوفتاد تا رستوران!!خندونک

آنیسا و دوست جوناشمحبت

فرداش هم رفتیم جنگل جوارم سمت سواد کوه(این گل کوچولو از طرف دختری ما تقدیم شما دوستای گل)

اینم خلاصه ای از آخر هفته هایی که گذرونیم بود و اما دختری ...

دوره 6 ماهه عمومی رو گذروند و بچه ها بر حسب استعداداشون دسته بندی شدن و دختری ما بیشترین امتیاز رو تو هنر و تجربی کسب کرد دلم میخواست تو دوره تخصصی تجربی ثبت نامش کنم اما فعلا ممکنه یه تغیرات و جابه جایی داشته باشیم واسه همین دست نگه داشتم

خوشگل مهربون و با محبت من جدیدا دوست داره مثل مامان جون زاغمرزی حرف بزنه(ترکیب زبان کردی و فارسی)خیلی خوب هم صحبت میکنه و همش سعی داره مامان رو دیَه (مادر به زبان کردی)صدا کنه و خیلی هم لذت میبره و داره یه دختر کردی میشه!کلا هم خیلی از مامان الگو برداری میکنه و تو خانواده مامان رو از همه بیشتر دوست داره

وقتی به حرفم گوش نمیده و میبرمش یه گوشه میشینم که باهاش منطقی صحبت کنم وسط حرفم میپره و میگه بله بله کاملا درسته!اینجوریه که هردومون خندمون میگیره و کلی میبوسمش ملوسک رومحبت

بعد از سوالات فراوان راجع به اینکه من چجوری دنیا اومدم و چطور تو شکمت رفتم!الان این مطرح شده که مامان ایندفه دیگه نی نی مون تو شکم تو نباشه تو شکم من باشه!!!

شیرین زبونم بعد از خوردن صبحونه یا ناهار میگه مامان مرسی که برام صبحونه درست کردی یا گاهی بعد از انجام اموراتش میگه مامان تو مامان خیلی خوبی هستیزبان واما اگه از دستم دلگیر باشه میگه اصلا دیگه مامان خوبی نیستی اخه دلم و شکوندیغمگینبعد تو همون وضعیت هم میخواد منو بغل کنه و ببوسه !من فدای دل کوچولوش

یه روز دستش بریده شد و من هم از فرصت استفاده کردم و برای اینکه آرومش هم کنم راجع به پلاکت ها براش گفتم و اینکه چطوری بهش کمک میکنن !و اما الان این پلاکتها خیلی مهم شدن تا جایی که وقتی ناراحته میگه مامان حتی پلاکتهام هم الان ناراحتن خیلی!!یا میگم انیسا غذاتو بخور تا زخمات زودتر خوب بشن اگه غذا نخوری ضعیف میمونی میگه نه مامان پلاکت ها هستن بازم اگه زخم شد کمکم میکنن من مطمعنم!خسته

 

این عکس هم ماله آتلیه عروسی هست که همین یه دونش کمی بهتر بود و تونستم بگیرم چون اون شب هم دختری خسته بود و هم آتلیه خوبی نبود و زیاد ازش راضی نبودم

 

 

 

پسندها (14)

نظرات (20)

فاطمه
16 اردیبهشت 94 9:36
عالي بود عروسك كوچولو.خيلي نازي
مامان
پاسخ
مامان نيوشا
16 اردیبهشت 94 13:49
سلام عزيزم مطلب گذاشتم نظر يادت نره
مادر بزرگ
16 اردیبهشت 94 17:20
مامان
پاسخ
عمه مریم
16 اردیبهشت 94 19:29
وای چه عکسای خوشکلی، همیشه شاد باشید
مامان
پاسخ
ممنون گلم
محمدپارسا
16 اردیبهشت 94 19:50
آخیییییییییییییییییی ماشاالله چقدر بزرگ شدی خاله جوووووووووون
مامان
پاسخ
عمه فروغ
16 اردیبهشت 94 19:54
سلام خوشحالم که تعطیلات خوبی داشتید و سفر حسابی بهتون خوش گذشته همیشه به شادی و گردش ای جووووووووونم به آنیسای خوشتیپ و مهربون با این عکس های خوشگلش
مامان
پاسخ
مامان فتانه
16 اردیبهشت 94 21:47
عزیییزم همیشه به گشت و تفریح. عکسا عالی بودن
مامان
پاسخ
مامان خدیجه
19 اردیبهشت 94 11:30
همیشه به گشت وشادی عکسها مثل همیشه عالی
مامان
پاسخ
دومین جشنواره تولید کتابهای صوتی
19 اردیبهشت 94 13:01
با سلام دوست عزیز... از شما دعوت می شود تا در دومین جشنواره تولید کتابهای صوتی برای کوکان ونوجوان نابینا شرکت فرمائید. همچنین خواهشمند است عنوان «همکار افتخاری» ما را جهت کمک دراجرای این برنامه پذیرا باشید.
solaleh
20 اردیبهشت 94 17:42
سلام چطورین؟خوبین؟ به به چقدر عکس خوشگل گرفتین انیسا جونم مثل همیشه زیبا و دلربا موهاش خیلی نازه چه دختر شیک و مرتبی خوش به حال انیسا جون با این مامان گلش خوشبخت باشین
مامان
پاسخ
ممنون دوست گلم خوبيم عزيزم لطف داري مهربونم
نونو
21 اردیبهشت 94 8:33
ای جوووووووون دلم gold hair
مامان
پاسخ
مامان آتریسا
22 اردیبهشت 94 8:30
عزیزم.همیشه به سفروعکسای خوشگل خوشگل
مامان
پاسخ
ممنون عزيزم
دومین جشواره کتابهای صوتی
23 اردیبهشت 94 11:20
دوست بزرگوار از شما برای شرکت در دومین جشواره تولید کتابهای صوتی کودکان و نوجوانان دعوت بعمل می آید. همچنین خواهشمندیم عنوان "همکار افتخاری"ما را پذیرا بوده و ما را در اجرای این برنامه یاری فرمائید.
مامان مهدیس
28 اردیبهشت 94 14:47
ماشاا... چه عکسای نازی . چه ژستهای قشنگی مامانش واسش اسفند دود کن خیلی عزیزه
مامان
پاسخ
منصوره
4 خرداد 94 9:23
سلام عزیزم هزار ماشالله خانوم شده عکساشم عالی بودن ما هم آپیم سر بزنید
مامان
پاسخ
بانو
9 خرداد 94 14:28
سری مسابقات عکاسی با موضوع پا در کفش بزرگترها همراه با جوایز ارزنده: نفر اول ربع سکه بهار آزادی نفر دوم کارت هدیه 200 هزار تومانی نفر سوم کارت هدیه 100 تومانی مهلت ارسال عکس تا 25 هر ماه اطلاعات بیشتر در لینک زیر: http://www.banoo.ir/forum/post/4987
هلن
11 خرداد 94 13:22
وااااااااای چه دختر نازی واقعاااااااااااا قشنگ و نازه من عاشق دختر بچه هام
مامان
پاسخ
ممنون عزيزم
مامان سمیه
18 تیر 94 2:50
عکسهای آنیسا جونو مثل یه عکاس ماهر گرفتید؟؟ احتمالاً مامان یا باباش عکاس باشند..........
مامان
پاسخ
نه عزيزم مامان و باباش عكاس نيستناما دوست خوبي داريم و زحمت عكسها رو ميكشه و الحق كه در حد ي عكاس حرفه اي عكس ميگيره
پری
17 مرداد 94 19:13
خانومی شما عکس انداختنتونم حرفه ای هستا خیلی قشنگ عکس میندازین
مامان
پاسخ
ممنون عزيزم
مامانی
1 خرداد 95 11:58
بازم عکسات عالی بودن