مهر ماه
امسال مهرماه 3 ساله ی خونه ی ما هم رفت مدرسه و کلاس های خلاقیت از اول مهر شروع شد و از آنجایی که کلی لوازم التحریر و... سفارش داده بودن که براشون بخریم ما هم یه جورایی انگار بچه محصل تو خونمون داشتیم و از خود آنیسا بیشتر ذوق میکردیم
آنیسا و دختر دوستم آیلین با هم میرن کلاس و بر میگردند و آنقدر باهم صمیمی شدن که موقع برگشت باید به زور راضی کنیم بچه ها رو که از هم خداحافظی کنند! تو کلاس هم مربی گفته که خیلی با هم همبستگی دارن و جزو بچه های خوب کلاس هستند
این عکس اول مهر دختر نازم
یه روز هم با بابا علیرضا رفتیم سینما فیلم شهر موش ها رو داشت آنیسا هم اولین بار بود که سینما میرفت و کلی ذوق داشت و یه عالمه خوراکی خورد و ذوق کرد ولی از اونجایی که اسمش رو نبر وارد داستان شد یکم ترسید و من سعی کردم یه جورایی آرومش کنم و داستان رو یه کوچولو عوض کنم! دوست نداشتم همچین صحنه ای داشته باشه چون بعد شنیدم که بچه های دیگه هم ترسیده بودن فکر میکنم فیلمش مناسب بچه ها نبود!
تعطیلات این هفته رو هم یه روز با آوین اینا رفتیم سورت که خیلی خوب همکاری کرد آنیسا یه نیم ساعت 40 دقیقه ای کشید تا از کوه بالا رفتیم و به حوضچه ها رسیدیم میگفتن آب این حوضچه ها 7 رنگ هست که به خاطر خشک سالی ما فقط تونستیم 4 رنگش رو ببینیم بعضی از حوضچه ها آبهای بسیار شور و بعضی ترش مزه داشت! موقع برگشت هم با تراکتور برگشتیم یعنی اونجا تراکتور و نیسان هم بود که میشد با اونا از کوه بالا رفت!خلاصه کلی دل و رودمون بیرون ریخت و خندیدیم فکر میکنم تجربه جالبی بود تراکتور سواری
بعد از اینجا هم رفتیم جنگل الندان که خیلی قشنگ بود و دریاچه هم داشت ناهار و اونجا خوردیم و از بس دیر ناهار خوردیم بچه ها حسابی گشنه بودند و پا به پای ما غذا خوردن!
روز بعد هم با آوین و آندیا و وانیا کوچولو قرار گذاشتیم بریم ناهار رو رستوران شالی و بچه ها یکم تو محوطه بازی کردند
بعد از نهار هم رفتیم دریا و وروجکها حسابی شن بازی کردن
بعد از بازی هم چون تولد آوین نزدیک بود فروغ جون زحمت کشید رفت کیک خرید و بچه ها تولد بازی کردن و کیک و چای خوردن به ما هم حسابی خوش گذشت و آخر هفته خوبی رو در کنار دوستان گذروندیم