روزانه های 40 ماهگی
از وقتی آنیسا مدرسه میره برنامه هامون هم خیلی منظم تر شده و صبح تا ظهر رو که آنیسا موسسه هست و بعدش هم نهار و استراحت بعضی روزها هم کلاس باله داره ساعت 7 و ما بقی روزامونم میریم بیرون ...
عروسک نازم زیاد از کلاسای مدرسه صحبت نمیکنه منم اصلا اصرار نمیکنم و همیشه مطمئن هستم که هیچ بچه ای نیست که چیزی یاد نگیره و هرکس به اندازه هوش و استعداد خودش یه چیزایی رو یاد میگیره خلاصه اینکه دختری ما هم هر وقت میلش باشه کمی از معلوماتش رو در اختیار ما میزاره مثلا یه روز راجع به حیوانات صحبت میکرد اینکه بعضیا پرواز میکنند و بعضیاشون شنا میکنند یا میپرن یا کلا موجود زنده به چی میگن! یه بارم راجع به قسمت های مختلف گل! یه بارم که رفتم دنبالش فوری گفتhello how are you! منم مثل همه ی مامانای دیگه تو دلم قند آب شد حسابی
راجع به کلاس باله هم همین نظر رو داشتم و همین که کلاس شادی بود و تو کلاس بهش خوش میگذشت برام یه دنیا ارزش داشت و زیاد تو خونه گیر نمیدادم که حتما واسمون باله برقص و اینا تا اینکه یه روز به اصرار بابا علیرضا رفتیم سی دی کلاس باله رو براش خریدیم و وقتی تو خونه playکردیم اینقدر بالرین کوچولوی ما خوشگل رقصید که حسابی کیف کردیم اصلا باورم نمیشد تا این حد خوب بتونه برقصه آخه همیشه مربی انجام میداد و اینا تکرار میکردن ولی تو خونه مو به مو حرکات رو با ریتم آهنگ برامون انجام داد و واقعا دیدنش برامون لذت بخش بود
خانم کوچولوی ما این روزها خیلی اصرار داره که تو کارهای خونه به مامانش کمک کنه هر وقت که دارم ظرف میشورم فوری میره صندلی رو از اتاقش میاره کنارم و باهم ظرفا رو میشوریم غذا میپذیم کلی هم لذت میبره تازه یه بار هم برای اولین بار جایزه تو کیفش پول گذاشتم واسه مامان بازیش بعد دیدم اومده میگه میخوام برم بیرون با این پول برای تو خرید کنم! باهم رفتیم سوپر مارکت و برام کیک و شکلات خرید و خودش پولش رو حساب کرد اینقدر هم از این کار ذوق کرد که نگو !خلاصه خوشگل مهربون من با اولین پولی که خرج کرد برای مامانش خرید کرد
به مناسبت روز جهانی غذا هم موسسه جشن داشتند و اینجوری بود که ما باید براشون غذا میفرستادیم و بچه ها بهمون میفروختند و پولش هم جمع آوری میشد واسه کمک به ماهک. برنامه جالبی بود و حسابی به بچه ها خوش گذشت
یه روزم با ایلین و مامان فتانه رفتیم play house حسابی به بچه ها خوش گذشت