خاله ی عزیزم روحت شاد
کاش آن شب را نمی آمد سحر
کاش گم در راه پیک بد خبر
ای عجب کان شب سحر اما به ما
تیره روزی آمد و شام دگر
دیده پر خون از غم هجران و او
با لب خندان چه آسان بر سفر
ای دریغ از مهربانی های او
دست پر مهر آن کلام پر شکر
غصه ها پنهان به دل بودش ولی
شاد و خرم چهره اش بر رهگذر
در ارزان زان ما بود ای دریغ
گنج پنهان شد ب خاک و بی ثمر
پی نوشت:خاله عزیزم رو بعد از اینکه دو هفته تو کما بود تو ی این ماه عزیز از دست دادیم غم فراقش داغونمون کرد تحمل سوگ فقدان مادر صبری الهی را میطلبد از خداوند صبر فراوان برای دختر و پسر گلش و همچنین
همسر مهربانش خواهانم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی