روزانه های ما
دختر کوچولوی دو سال و دو ماهه ما اینقدر خانم و شده که تا یکی میاد تو خونه میگه بفرما بفرما بعد میشینه کنارش و میگه خوب چه خبر?بچیا خوبن(بچه ها خوبن)?!
روزی هزار بار فیلم عقد و عروسی و حنابندون ما رو میبینه و دیگه کاملا همه رو میشناسه و تمام صحنه هارو حفظه! یه روز برگشته به دوستش میگه مهدیه جون ببین مامان بابا اینجوری میرقصن!و بعد ادای رقص تانگو ما رو در میاره!
به هر چیزی که چند تا باشه میگه 3 تا هست و از اونجایی که از دیدن خونه جدید و اسباب بازی هاش کلی ذوق زده شد ه بود برای همه تعریف میکنه من تو خونه 3 تا ماشین دارم !3تا عروسک دارم!
کافیه یه لباسی رو که تا حالا ندیده بپوشم سری میگه واااااااااای چه خوشگل شدی مبارکه مبارکه!
تا ازش غافل بشی میره جا کفشی رو باز میکنه و کفشای مجلسی منو با اون پاشنه های فضایی میپوشه تو خونه راه میره!میگم آنیسا بزار سر جاش بر میگرد میگه خدایا خدایا اَه!خدا جان خسته شدم!
یه روز عمم وقتی داشت آنیسا رو صدا میکرد پیشی ملوسه!؟پیشی ملوسه؟ آنیسا با جدینت برگشته گفته من آنیسا هستم !اوبه(گربه)نیستم!
میره در کابینت رو باز میکنه و میگه ببینم ایچی نداریم بخوریم!
شدیدا به من وابسته شده و اینقدر بهم ابراز محبت میکنه و از سر و گردنم آویزون میشه و ماچم میکنه و میگه نازدار خوشگل اِربَون(مهربون) فدا بشم الهی!که با اینکه عاشق این کارا هستم گاهی اینقدر کلافه میشم که دلم میخواد یه لحضه بی خیال من بشه!اما بازم میگم خوبه تمام اذیتش همینه و بچه شیطون و بی ادبی نیست فقط وابستگی شدیدی به من داره و بدون من آب نمیخوره!رابطه اش با بچه های هم سن و سال یا کوچیکتر از خودش زیاد خوب نیست و علاقه شدیدی به بچه های که 3 یا 4 سال از خودش بزرگتر هستند داره و چنان عاشقشون میشه و با هیجان باهاشون بازی میکنه که حد نداره!به قول باباش شاید واسه اینه که دخترمون زیاد میفهمه و افکار و بازی هاش به اون سن نزدیک تره!
این آخر هفته هم بعد از اینکه یکم به کارای عقب افتاده خونه رسیدیم آنیسا رو بردیم دریا کلی با باباش شن بازی کردند تو آب دریا خودشون رو خیس کردند بعدش هم رفتیم اکبر جوجه ناهار خوردیم و علیرضا هم به آنیسا یه تب لت بابت روز دختر هدیه داد کلی سوپرایز شدیم!من بیشتر از آنیسا سورپرایز شدم چون اصلا از این هدیه خبر نداشتم! دختر کوچولومون هم خیلی خوشحال شد!
عاشق گربه تو تب لت شده و بهش میگه اوبه اوبه آنیسا تو رو خیلی دوستداره حرف با مزه دیگه ای که جدیدا میگه اینه که به باباش میگه :آقای مهندس!هرچی میگم آنیسا باید بگی بابا جون میگه نه آقای مهندس !اطرافیان هم نباید باباش رو به اسم کوچیک صدا کنند وگرنه فوری هشدار میده نه نه نهآقای مهندس!
هرکاری که میکنه میاد و میگه مامان نظرت چیه؟نظرت مساعته؟
دیگه کاملا مستقل شده و دوست داره جدا از ما تو تخت خودش بخوابه !اوایل برای من کمی سخت بود اما وقتی دیدیم به خواست خودش از ما جدا شد خیلی خوشحال شدم !تختش رو خیلی دوست داره وخیلی راحت و با آآرامش تا صبح میخوابه!
دختر خوشگلم تو دو سالگی حدودا 15 تا شعر حفظ هست و اعداد رو هم تا 20 بلده بشمره !رنگ ها رو هم کاملا یاد گرفته و20 یا 30 تا کلمه انگلیسی بلده اشکال هندسی رو میشناسه و از همه مهمتر اینکه حرف زدنش خیلی خیلی خیلی خوب شده و تقریبا دیگه خبری از لکنت نیست و همونطور که دوستای عزیزم گفته بودند خیلی زود خوب شد و ما رو از دلواپسی نجات داد!
دختر نانازی من لالا کرده!
براش کلی کاغذ رنگی و چسب و چشم و ابرو عروسک خریدم تا با هم کاردستی درست کنیم کلی از این کار لذت میبره !بازی با خمیر رو هم خیلی دوست داره وکلی کیف میکنه !هیچ وقت براش نقاشی نکشیدم و همیشه نقاشی هایی که میکشید بیشتر شبیه خط خطی بود تا اینکه یه روز با خودکار آبی کلی موج های مرتب و یک دست کشید و امد گفت مامان نگاه کن دریا کشیدم!خیلی لذت بردم باورم نشد این دختر خلاق من هست که تو 2 سالگی اینقدر خوب میتونه فکر کنه و نقاشی بکشه!کلی قربونش رفتم