آنیسا و تعطیلات آخر هفته
این هفته بابایی تونست مرخصی بگیره و بیادپیشمون جمعه صبح اول رفتیم دانشگاه مامان از اونجایی که هوا خیلی خوب بود تصمیم گرفتیم یه گشتی بزنیم به سمت دریا رفتیم و ناهار رو تو یکی از رستورانهای توی راه خوردیم به انیسای من که خیلی خوش گذشت چون دخترم عاشق بیرونه و تونست از هوای خوب لذت ببره و با اسباب بازی هایی که توی محوطه رستوران بود بازی کنه اصلا هم حاضر نمی شد به دوربین مامان نگاه کنه!
راستی چند وقتی هست که دخترم لبه میزو مبل رو میگیره و راه میره 5 ثانیه ای هم میتونه بدونه کمک وایسه در حین چاردست و پا رفتن هم همش سعی داره بلندشه !اینجوری... و اما بابایی رفت و ما باز تنها شدیم