اولین قدمهای مستقل

سلام! 

آنیسا جونم اولین قدمهای زندگیش رو تو 11 ماه و 7روزگی برداشت وکلی ما رو خوشحال کرد وای که چه لحظه قشنگیه وقتی میبینی عزیز دردونت به تنهایی باقدمهای لرزان ولی مصمم داره راه میره و لبخند میزنه

عزیز  دلم این روزها مثل یه طوطی هرچی که میگی تکرار میکنه وقتیهم صداش میکنم آنیسا میگه :بَیه میگم یک میگه: دو

هروقت هم میخواد جلب توجه کنه صورتش رو جلو میاره و میگه دالی...

گاهی هم بالشتش رو میزاره رو پاش و خودش رو تکون میده و میگه لا لالا

عاشق تاب و سر سرهِ وقتی هم سوار تاب میشه بلند بلند میخونه تاتا تاتا

خیلی با احساس شده وبوسیدن رو هم یاد گرفته تند تند همه رو میبوسه

وقتی هم که گوشی مامان جون رو باز میکنه و عکس خودش رو رو صفحه میبینه تند تند گوشی رو میبوسه!

این روزها خونه از دستش در امان نیست وماهرچی رو که تونستیم جمع کردیم و در شیشه ای کابینت رو با چسب بستیم! چون این دختر خوشگل مدام در تکاپوست و به همه جا سرک میکشه

و من عاشق دختر شیرین و دوست داشتنی ام هستم و عاشقانه می پرستمش