بازی بازی بازی
بالاخره امتحانات مامانی تموم شد و ما جمعه ای با بابایی برگشتیم تهران اما از اونجایی که تو این مدت آنیسا شدیدا دردری شده عادت کرده هر روز بره پارک منم هر روز می برمش پارک یک شنبه هم باهم رفتیم هایپر استار و آنیسا رو بردیم سرزمین عجایب با اینکه یه خرده براش زود بود اما محیط شادی بود و کلی لذت برد منم تونستم از فروشگاه بیسکوییت Leibniz رو که خیلی وقته دنبالشم بخرم آخه تو یکی از این وب ها خوندم که این بیسکوییت آلمانیه و کلی اهن و.... داره
دوشنبه هم رفتیم بوستان آنیسا کلی تو قصر بادی بازی کرد واینجا اسباب بازیهاش به سن انیسا نزدیک تر بود کلا راضی بودم و تصمیم گرفتم هفته ای یکی دو بار آنیسا رو ببرم هرچند آنی رو تو کارگاه مادر و کودک ثبت نام کردم و اگر تو ساعت کلاسش به مشکل نخوریم از هفته آینده کلاساش شروع میشه
سرزمین عجایب
با این که دارم سعی میکنم تمام وقتش رو پر کنم اما بازم تو روز دوست داره ببرمش تو حیاط ویا دستش رو بگیرم واون تند تند از پله ها بالا پایین بره گاهی هم کفش یا دنپایی من رو میپوشه و تو خونه راه میره اینجوری...