دختر کوچولوی خونه ی ما
دختر ما این روزها یه کوچولو سرما خورده و یکم بی اشتها شده البته یکی دیگه از دندونهای آسیابش
داره در میاد و شاید این هم مزید بر علت باشه که باعث میشه شبها خوب نخوابه و تا صبح می می بخواد!
هفته پیش چند تا جشن دعوت شدیم یکیش تولد بود که به آنیسا خیلی خوش گذشت و کلی نی نای نی نای کرد حنابندون دختر خالم هم رفتیم و بازم آنیسا کلی قر داد و همه خوششون اومد و ازش فیلم میگرفتند ولی روز عروسی حسابی اذیت کرد و ما از عروسی چیزی جز خستگی نفهمیدیم!اما چیزی که جالب بود این بود که تو این مدت فهمیدم آنیسا عاشق آهنگ بعد از نسترن شده و روز عروسی وقتی داشت با غرغر شیر می خورد این آهنگ پخش شد و آنیسا چنان هیجان زده بلند شد و رقصان رقصان خودش رو به سن رسوند که همه خندشون گرفته بود
تازگی ها متوجه شدم هر وقت تو خونه داره موزیک پخش میشه آنیسا میره جلوی باند و چون خودش رو توش میبینه کلی قر میده واسه خودش کلی ادا اطفار در میاره و می رقصه!
واسش یه جوراب خریدم که بهش مهره های رنگی آویزونه وقتی میپوشم پاش کلی ذوق میکنه دور اتاق راه میره و ژست میگیره یکمی هم دولا میشه و به مهره هاش دست میزنه و ذوق میکنه و دوباره به راه رفتن ادامه میده
کلی هم کلمه های جدید یاد گرفته تقریبا میشه گفت هر چی که میگیم رو میتونه تکرار کنه !