آنیساآنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

برای آنیسای عزیزمان

روزانه های ما

1392/7/25 14:59
نویسنده : مامان
1,151 بازدید
اشتراک گذاری

دختر کوچولوی دو سال و دو ماهه ما اینقدر خانم و شده که تا یکی میاد تو خونه میگه بفرما بفرما بعد میشینه کنارش و میگه خوب چه خبر?بچیا خوبن(بچه ها خوبن)?!  

روزی هزار بار فیلم عقد و عروسی و حنابندون ما رو میبینه و دیگه کاملا همه رو میشناسه و تمام صحنه هارو حفظه! یه روز برگشته به دوستش میگه مهدیه جون ببین مامان بابا اینجوری میرقصن!و بعد ادای رقص تانگو ما رو در میاره!

به هر چیزی که چند تا باشه میگه 3 تا هست و از اونجایی که از دیدن خونه جدید و اسباب بازی هاش کلی ذوق زده شد ه بود برای همه تعریف میکنه من تو خونه 3 تا ماشین دارم !3تا عروسک دارم!   

کافیه یه لباسی رو که تا حالا ندیده بپوشم سری میگه واااااااااای چه خوشگل شدی مبارکه مبارکه!

تا ازش غافل بشی میره جا کفشی رو باز میکنه و کفشای مجلسی منو با اون پاشنه های فضایی میپوشه تو خونه راه میره!میگم آنیسا بزار سر جاش  بر میگرد میگه خدایا خدایا اَه!خدا جان خسته شدم!  

یه روز عمم وقتی داشت آنیسا رو صدا میکرد پیشی ملوسه!؟پیشی ملوسه؟ آنیسا با جدینت برگشته گفته من آنیسا هستم !اوبه(گربه)نیستم!  

میره در کابینت رو باز میکنه و میگه ببینم ایچی نداریم بخوریم! 

شدیدا به من وابسته شده و اینقدر بهم ابراز محبت میکنه و از سر و گردنم آویزون میشه و ماچم میکنه و میگه نازدار خوشگل اِربَون(مهربون) فدا بشم الهی!که با اینکه عاشق این کارا هستم گاهی اینقدر کلافه میشم که دلم میخواد یه لحضه بی خیال من بشه!اما بازم میگم خوبه تمام اذیتش همینه و بچه شیطون و بی ادبی نیست فقط وابستگی شدیدی به من داره  و بدون من آب نمیخوره!رابطه اش با بچه های هم سن و سال یا کوچیکتر از خودش زیاد خوب نیست و علاقه شدیدی به بچه های که 3 یا 4 سال از خودش بزرگتر هستند داره و چنان عاشقشون میشه و با هیجان باهاشون بازی میکنه که حد نداره!به قول باباش شاید واسه اینه که دخترمون زیاد میفهمه و افکار و بازی هاش به اون سن نزدیک تره!   

این آخر هفته هم بعد از اینکه یکم به کارای عقب افتاده خونه رسیدیم آنیسا رو بردیم دریا کلی با باباش شن بازی کردند تو آب دریا خودشون رو خیس کردند بعدش هم رفتیم اکبر جوجه ناهار خوردیم و علیرضا هم به آنیسا یه تب لت بابت روز دختر هدیه داد کلی سوپرایز شدیم!من بیشتر از آنیسا سورپرایز شدم چون اصلا از این هدیه خبر نداشتم! دختر کوچولومون هم خیلی خوشحال شد!

 عاشق گربه تو تب لت شده و بهش میگه اوبه اوبه آنیسا تو رو خیلی دوستدارهقلب                         حرف با مزه دیگه ای که جدیدا میگه اینه که به باباش میگه :آقای مهندس!هرچی میگم آنیسا باید بگی بابا جون میگه نه آقای مهندس !اطرافیان هم نباید باباش رو به اسم کوچیک صدا کنند وگرنه فوری هشدار میده نه نه نهمشغول تلفنآقای مهندس!از خود راضی                                                                 

هرکاری که میکنه میاد و میگه مامان نظرت چیه؟نظرت مساعته؟   

دیگه کاملا مستقل شده و دوست داره جدا از ما تو تخت خودش بخوابه !اوایل برای من کمی سخت بود اما وقتی دیدیم به خواست خودش از ما جدا شد خیلی خوشحال شدم !تختش رو خیلی دوست داره وخیلی راحت و با آآرامش تا صبح میخوابه!  


دختر خوشگلم تو دو سالگی حدودا 15 تا شعر حفظ هست و اعداد رو هم تا 20 بلده بشمره !رنگ ها رو هم کاملا یاد گرفته و20 یا 30 تا کلمه انگلیسی بلده اشکال هندسی رو میشناسه و از همه مهمتر اینکه حرف زدنش خیلی خیلی خیلی خوب شده و تقریبا دیگه خبری از لکنت نیست و همونطور که دوستای عزیزم گفته بودند خیلی زود خوب شد و ما رو از دلواپسی نجات داد!            

انیسا 

 

نن 

 

لب 

 

ان 

 

دختر نانازی من لالا کرده! 

براش کلی کاغذ رنگی و چسب و چشم و ابرو عروسک خریدم تا با هم کاردستی درست کنیم کلی از این کار لذت میبره !بازی با خمیر رو هم خیلی دوست داره وکلی کیف میکنه !هیچ وقت براش نقاشی نکشیدم و همیشه نقاشی هایی که میکشید بیشتر شبیه خط خطی بود تا اینکه یه روز با خودکار آبی کلی موج های مرتب و یک دست کشید و امد گفت مامان نگاه کن دریا کشیدم!خیلی لذت بردم باورم نشد این دختر خلاق  من هست که تو 2 سالگی اینقدر خوب میتونه فکر کنه و نقاشی بکشه!کلی قربونش رفتم  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (20)

شيرين مامان شادلين
26 مهر 92 0:39
سلام دلمون واسه شما تنك شده نبوديد عكسها خيلي قشنك بود عسلي ماشاالله بزرك شده دخملييييي هنرمند افرين


ممنون عزیزم ما هم خیلی دل تنگتون بودیم ببوس عزیزم دختر نازنینت رو
فرناز/ مامان ریحانه
26 مهر 92 12:53
سلام
ای جانم تو عکس اولی چقدر ناز و خواستنیه
پا تو کفش بزرگترا می کنی وروجک

مامانی خصوصی رو چک کن


ممنون عزیزم فقط من موندم با اون پاهای کوچولو چطور رو این پاشنه ها راه میره!!!چشم عزیزم
مرجان مامان آران و باران
26 مهر 92 13:10
ای جانممممممم قربون ذوق کردنت برم خوشگلمممممممممممممم
چه عکسای نازییییییییییی
شاد باشی عروسک خانومم

ببوس آران خوشگلم رو مرجان جون
آنوشا کوچولو
26 مهر 92 17:54
سلام خانوم خانوما دلمون واستون تنگ شده بود آفرین به این دختر با آدب و باهوش و خوشگل


مرسی عزیزم
مامان فتانه
27 مهر 92 11:17
ای جانم افرین به دخملی که انقدر باهوشه و خوب چیزارو یاد میگیره....عکساشم عالی بود .....


ممنون عزیزم
مامان ایلیا
27 مهر 92 11:58
به به چه عجب مامانی جون چقدر تاخیر کلی منتظرتون بودم خدا رو شکر به خاطر این فرشته شیرین زبون و زیبا
مامان جون میشه لطفا منابع آموزشی تون رون بگید (اگه هست) که منم بتونم ازش استفاده کنم


هههههه !نمیدونم چرا جدیدا فاصله پستهام اینقدر زیاد میشه!آخه هنوز تلفن خونه هم وصل نشده ! شرمنده!والا من جز سی دی های زبان اصلی و فلش کارت که خیلی کم استفاده میکنم !یعنی بیشتر از برنامه های آموزشی که تو تب لت واسه آنیسا ریختم استفاده میکنم میتونی هرچیزی رو که فکر میکنی میتونه یاد بگیره خودت بهش یاد بدی البته اصلا اصرار نکن که خسته بشه!دیگه شما خودت استادی خانم
مامانیِ زهرا
27 مهر 92 20:17
سلــــــام . دلمون حسابی براتون تنگیده بود
هزار ماشالله به آنیسای گلم ، خانوووووومی شده برای خودش
عکسها خیلی نازند مخصوصا خوابِ فرشته کوچولو


مرسی عزیزم شما زیبا میبینید دوست گلم
مامان نوژا جونی
28 مهر 92 9:43
ساراجون چقدر دیر آپ میکنی؟ دیگه گفتم قید وبلاگ نویسی رو زدی.هزار ماشاله چقدر بزرگ وخانم شده خداروشکر که بهتر شده .
اون عکسی که خوابه واقعا مثل فرشته هاست و خیلی به دلم نشست.آفرین که اینقدر واسه گل دختری وقت میزاری..


مرسی عزیزم نه جانم من تا زنده هستم خاطرات گلم رو ثبت میکنم!آره واقعا من هم خیلی این عکس رو دوست دارم کلا بچه ها وقتی خواب هستند مثل فرشته ها میشن
مامان نادیا و نلیا
28 مهر 92 17:15
فدای تو دختر ناز و خوشکل بشم....بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
ما بازم آپیم


چه خوب الان میام
مامان بابای الیسا
29 مهر 92 1:38
قربون دخملی خوشگل و شیرین زبونم که اینقد ناز مامانی زودتر بیا ما دلمون برای شما تنگ میشه ها


مرسی عزیزم چشم گلم ببوس دختر ماهتو
ژاله مامان آیدا
29 مهر 92 15:07
آنیسا جونم چه عکسای قشنگی .چه خوب که اینقدر حرفای شیرین می زنی . آیدا هنوز چند تا کلمه بیشتر نمیگه.



مرسی عزیزم نگران نباش به زودی چنان بلبلی بشه که فرصت نده شما ها دو کلام حرف با هم بزنید!مثل اوضاع الان ما تو خونه!
مامان مبینا
29 مهر 92 22:59
سلام.کجا بودید دلمون براتون تنگ شده بود.
عشقه این آنیسای خوشگلمون.خداروشکرکه همه چی مرتبه.گلم و ببوس


مرسی عزیزم ببوس مبینای عسلم رو
مامی یلدا و سروش
30 مهر 92 0:08
خونه نو مبارک انشاالله برات پر از خیر و برکت باشه قربون این گل دختری بشم من که حسابی خوردنی شده
خصوصی هم دارین


ممنونم عزیزم
معصومه
30 مهر 92 10:37
سلام دلمون تنگ شده بود. انیسا جونو ببوسید


ماهم همینطور مرسی عزیزم
فاطمه مامان الينا گلينا
30 مهر 92 11:34
واي بلاچه چه خوش زبون شده ، خيلي كارهاش با نمكه خوشگل خانم
يه سر به ما بزن ماماني تنبل


چشم عزیزم سعی میکنم جبران کنم!
مامان آروین
1 آبان 92 5:10
سلام بروی دختر ماهم و مامانیه گلش
وای چشم دلمون روشن شد
الهی قربونت شم که اینقده ناناس شدی خداییش خیلی دلمون براتون تنگ شده بود خدا رو شکر که باز همو می بینیم آنیسا جون از طرفم ببوسید

قربونت برم عزیزم ببوس پسری نازنینت رو
مامان انیسا
1 آبان 92 18:56
ما اپیییییییم


اومدییییییییییییییم
الی مامی آراد
6 آبان 92 14:59
خدا رو شکر که آنیسا جون خوب شده خیلی نگرانش بودم و اینکه یه مدت طولانی هم پست نگذاشته بودین نگرانی من رو تشدید می کرد الانکه اومدم دیدم پست جدید گذاشتین خیلی خوشحال شدم


مرسی عزیزم خیلی ممنون که اینقدر به فکر آنیسای ما هستید ببوسید آراد نازنینم رو
مامان ابسا
6 آبان 92 23:57
عزیزه دلم دلم براتون تنگ شده بوووووووود


قربونت برم عزیزم ما هم دلتنگتونیم !امیدوارم اینترنتمون زود تر وصل بشه و همگی از دلتنگی در بیایم!ببوس خانمی آیسا جون خوشگل و نازمون رو
مامان نیایش و نازنین
8 آبان 92 8:47
سلام حسابی کیف کردم از عکسهای خوشگل این خانم گل . حتما برای این دختر شیرین زبون هر روز اسپند دود کنید . ماشالا


مرسی عزیزم شما خیلی لطف داری