آنیساآنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

برای آنیسای عزیزمان

دختر قشنگمون رو چشم زدن:(

1392/6/28 23:07
نویسنده : مامان
1,480 بازدید
اشتراک گذاری

این مدت که نبودیم کلی اتفاق خوب وبد واسمون افتاد و  مهتر از همه دخترم بود که یه زمانی مثل بلبل حرف میزد و حالا بضعی از کلمات رو با تکرار میگه واین موضوع اینقدر منو ناراحت و پریشون کرد که حد نداشت !با خودم فکر میکردم نکنه به خاطر استرس از پوشک گرفتن باشه و منی که فکر میکردم همه کارها رو دارم با برنامه پیش میبرم اشتباه کرده باشم!اما بعد از مشورت با 3 پزشک به من این اطمینان رو دادند که مشکل آنیسا برای پوشک نیست چون خیلی راحت با این قضیه کنار اومده و هیچ مخالفتی نکرده و...واینکه خانم کوچولوی ما یا به علت هوش بالا و یاد گرفتن یکباره  زبان دچار این ناهماهنگی شده و یا از چیزی ترسید مثلا میتونه یه خواب بد دیده باشه(البته دختر ناز نازی من یه خورده ترسو هست !یه بار هم شدیدا از صدای کلاغ ترسیده بود) خلاصه تمام توصیه ها این بود ه اصلا به روی خودمون نیاریم وناراحت هم نباشیم دخترمون  به مرور زمان خوب میشه !آمین 

تازه یه خورده روحیه ام رو به دست آورده بودم وتصمیم داشتم وسط هفته برم خونه رو تمیز کنم و آخر هفته اثاث ببریم !سه شنبه دختری رو بردم خونه مادر جون و خودم رفتم خونه جدید وسط رو ز اومدم بهش سر یزنم داشتم نازش میکردم که حس کردم تب داره!بهش استامینوفن دادم خوابید من هم رفتم تا به بقیه کارا برسم!شب هم با آقا جون آنیسا رو بردیم دکتر که گفتند تبش خیلی بالا هست حتما باید کنترل بشه گوش و گلوش هم ملتهب هست !آنیسای قشنگم اون شب اصلا خوب نخوابید و وسط شب اینقدر تبش بالا رفت که واسش شیاف گذاشتم تا آروم شد و خوابید!کلا تا بهش دارو میدادیم خوب بود و همین که 2 ساعت میگذشت دوباره.....

فردا ش هم با پدر جون رفتیم پیش متخصص که گفت ویروس هست تبش باید کنترل بشه و اگه کمی بالاتر بره تشنج میکنه !من که حسابی ترسیده بودم و مادر جون هم مدام گریه میکرد اصلا نمیتونستیم دختری رو اینقدر بیحال و مریض ببینیم!دو سه روزی به همین شکل گذشت دختر خوشگلم لب به غذا (حتی چای یا آب) نزد و تبش هم با دارو کنترل میشد تا اینکه متوجه دونه های قرمز تو کل بدنش شدم و با خودم گفتم نکنه سرخک باشه!!! باز هم رفتیم دکتر اما دکتر باز هم گفت که این یه ویروس جدید هست و باید دوره اش بگذره  نصف راه رو رفته و ودیگه کم کم خوب میشه!قیافه آنیسا اینقدر مریض و بد بود که نگو حتی نمیتونستم نگاش کنم یه شب تا نصف شب بالا سرش نشستم و گریه کردم کلی نذر کردم و خواستم صبح که پا میشم این دونه ها روی صورت عروسکم نباشه دیگه تب نداشته باشه !همین هم شد خدارو شکر که خدا صدای منوشنید ...روزهای سختی رو با آنیسا گذروندیم همش فکر میکنم دخترم و چشم کردن !

و اما بالاخره بعد از بهبود یافتن حال دختری یه روز قبل از اثاث کشی آینه و قرآن رو دادیم دست دخترمون و با اولین قدم های پاک اون  زندگی تو خونه جدید آغاز شدقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (50)

مامان حسام كوچولو
15 شهریور 92 19:37
روز دختر مبارک
امیدوارم مثل حنا با مسئولیت
مثه کزت صبور
مثه ممول مهربون
مثه جودی شاد و سر زنده
و مثل سیندرلا خوشبخت باشی !


چه بامزه!ایشالا
لاله
15 شهریور 92 19:41
ای بابا خدا بد نده ، خدا رو شکر خوب خانم کوچولو خوب شد و رفتین خونه خودتون ، ایشالله همیشه سالم باشه


مرسی لاله جون ببوس آندیا خانم عسل رو
مامان عسل
15 شهریور 92 20:58
سلام عزیزم وبلاگ قشنگی دارین. با اجازه لینکتون کردم خوشحال میشم که شما هم مارو لینک کنین. روزت مبارک آنیسا جون


ممنون عزیزم چشم در اولین فرصت میایم پیشتون دوست خوبم
عمه فرحناز
15 شهریور 92 21:41
الهی من فدات بشم ناز ناز عمه شیرین من روزت مبارک


ممنونم عمه عزیزم
عمه مریم
15 شهریور 92 21:45
انیسا جونم عاشقتم دختری از این که تو هم منو دوست داری بیشتر عاشقتم روز دختر مبارک

مرسی عمه جون
مامان فتانه
15 شهریور 92 22:12
الهی انشالله دیگه هیچوقت همچین اتفاق نیفته


ایشالا
مامان مهدیس و ملیسا
15 شهریور 92 22:29
میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت / میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت

میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید/میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید

روز دختر مبارک آنیسا جونم

ممنون عزیزم روز دختران گل شما هم مبارک باشه
مامان مهرتا
16 شهریور 92 0:26
سلام
انيسا جونم خيلي ناراحت شدمممممممم انشاله ديگه هيچ وقت مريض نشي.. مهرتا هم تو اين ماه دوبار اسهال استفراغ شد و ما مرديم و زنده شديم تا خوب شد و كلي امپول و دارو و .....
خونه جديد مبارك باشه انشاله براتون اومد داشته باشه وپر از خاطرات شيرين

مرسی زهرا جون خدا بد نده! خیلی مریضی نی نی ها سخته ا!ایشالا مهرتای نازمون هم همیشه سالم و سلامت باشه از طرف من یه بوس خوشگل رو لپای نازش بزار
مامان نیایش
16 شهریور 92 8:19
سلام . نگران نباش مامانی . دختر عمه من هم بچه اش خیلی خوب حرف می زد و یه دفعه لکنت گرفت . مادرش خیلی نگران بود و هر روز پیش دکترای مختلف می رفت تا اینکه یه روانشناس بهش گفته بود که اصلا به روی بچه نیارن و هر چی خواست حرف بزنه اصلا ازش ایراد نگیرن . بعد از دو سه ماهی این مشکلش حل شد .


ایشالا آنیسای منم زود خوب بشه!خیلی نگرانشم
راحیل
16 شهریور 92 8:37
خدارو شکر که دختری خوب شد و بلا به دور باشه ایشالله که در خونه جدید روزهای خوبی رو سپری کنید


مرسی راحیل جون ایشالا
مامان نوژا جونی
16 شهریور 92 9:12
الهی بگردم چقدر مریضیه این نانازا مامانارو ناراحت ومضطرب میکنه اما خداروشکر که حالش بهتر شد.


زهره مامانی مرسانا
16 شهریور 92 13:46
خیلی ناراحت شدم انشالله که دیکه از این روزها نداشته باشید انیسا جونو ببوسید


مرسی
زهره مامانی مرسانا
16 شهریور 92 13:47
خیلی ناراحت شدم انشالله که دیکه از این روزها نداشته باشید انیسا جونو ببوسید


مرسی عزیزم ایشالا
مامانی زهرا
16 شهریور 92 15:38
آنیسا جونم ، روز دختر رو به شما دختر ناز تبریک میگم . امیدوارم سلامت باشی و خدا حفظت کنه




ممنون عزیزم روز دختر نازنین شما هم مبارک

مامی یلدا و سروش
16 شهریور 92 22:56
خونه جدید هم مبارک انشاالله پر از خیر و برکت باشه براتون
خصوصی هم داری


ممنون گلم آمین
شيرين مامان شادلين
17 شهریور 92 0:22
الهيييييييييييييييييي فدات شم عزيزم با اينهمه اتفاقات اين ويروس رو كمي خفيفتر شادلينم گرفته بود البته خدارو شكر الان عسليييييي خوبه واي خيلي ناراحت شدم مواظب دخملي خوشگل باشين روز دختر مباركه عزيزم خونه جديد مباركه به سلامتي انشاالله


ممنونم عزیزم قربونش برم ببوس شادلین عزیزم رو ایشالا دیگه هیچوقت مریض نشه
مرجان مامان آران
17 شهریور 92 7:38
اخیییییییی عزیزمم
خداروشکر که که خوب شدد
این ویروسا خیلییییییییییی پر شده من دیدم بچه های معصوم گرفتننننن
فداش شممم
ایشالا دیگه این جوری مریض و بد حال نشه


قربونت برم مرجان جون خدا نکنه!ایشالا
مامان آوین
17 شهریور 92 8:12
عزیزم! می دونم که بیماری بچه ها خیلی سخته و مامان ها آرزوشونه که به جای بچه ها خودشون مریض شن!!ایشالا که آنی زودی خوب شه! در ضمن بابت مشکلی که برای آنیسا بوجود اومد اصلا نگران نباش یه بار خواهر کوچیکه من از سگ ترسید و اینجوری شد و به مرور خوب شد
خونه جدید هم مبارکه ! ایشالا که قدم آنی براتون پر خیر و برکت باشه!!!


دقیقا همیتطوره فروغ جون مدام آرزو میکردم که تمام بلا ها ی آنیسا واسه من باشه و دخترم اذیت نشه!خیلی نگرانم اما مثل اینکه این اتفاق برای بچه ها تو این سن زیاد پیش اومده!الهی هرچه زودتر خوب بشه عزیزترینم. ببوس عزیزم آوین نازمون رو
☆☆ژاله ★★
17 شهریور 92 14:00
سلام به آنیسا خانم
روزت مبارکـــــ آنیسا
وبتم خیلی نازه


ممنونم عزیزم
مامان آروین
17 شهریور 92 15:47
آنیسا جونم امروز روز توست ، امیدورام از لحظه لحظه زندگیت لذت ببری
و به تمام خواسته های زندگیت برسی
میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت
میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسیدمیشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید
روز دختر مبارک



آنوشا كوچولو
18 شهریور 92 10:59
خدا رو شكر كه خوب شدی عزيزم ايشالا... كه ديگه هيچ موقع مريض نشی مامان سارا نگران نباش و وسواس نداشته باش كه بدتره به احتمال زياد به خاطر ترسيدنه خوب ميشه از چشم بد دور باشه نانازی راستی خونه جديد مبارک به اميد خدا با دل شاد و خبرای خوب همراه باشه 

آمین
الناز مامان آوا
18 شهریور 92 11:51
عزيزم نگران نباش خواهرزاده من هم همين مشكل و داشت مامانش اينا اينقدر ناراحت بودن غصه ميخوردند كه نگو.
اما الان بيا و ببين چه بلبل زبوني شده.چه شعرايي ميخونه كلا بيشتر بچه ها يي كه تازه حرف ميزنن اينجوري ميشن اصلا غصه نخور و به روش نيار. انشالله زودي خوب ميشه اين كه ديگه غصه خوردن نداره.


قربونش برم انشالله كه ديگه مريض نشه هروقتي براش تخم مرغ بشكن

ممنون الناز جون واقعا با حرفات بهم انرژی دادی و دلگرمم کردی ایشالا که آنیسا خانم منم زودی خوب بشهببوس آوای نازنینت رو عزیزم
فرناز/ مامان ریحانه
19 شهریور 92 5:57
نگران نباش مامانی همه چی خوب میشه

خونه نو مبارک

ما که هنوز تو کفیم و معلوم نیست خونمون رو کی تحویل بدن

مرسی عزیزم میدونم خیلی سخته و ادم بلا تکلیف میمونه !ایشالا که هر چه زودتر میرید تو خونه جدید و کلی انرژی میگیرید
مامان ایلیا
19 شهریور 92 14:30
خدا بد نده عزیزم ایشالله که دختر گلمون زودتر خوب بشه و بلا و ناراحتی همیشه ازتون دور باشه خونه جدیدتون هم مبارک امیدوارم همیشه زندگی شاد و سلامتی داشته باشید





مرسی عزیزم

مامان ابسا
19 شهریور 92 18:34
عزیزم روزت مبارک
اانشاالله دیگه هیچ وقت مریض نشی
خونه ی جدید هم مبارک


انشاالله.ممنون عزیزم
هنگامه
20 شهریور 92 0:49
مرسی دوست گلم که اومدی به وبم و باعث این دوستی شدی
آخی ، از دست این چشم دوستای گل که باعث اوف شدن این فرشته ها میشه
ایشاله بزودی بلبل خوش زبونمون شروع به آواز خوندن میکنه . مامانی ناراحت نباش که اینجوری خوشگل خانممون هم ناراحت میشه



ممنون عزیزم ما هم خوشحالیم از آشناییتون چشم عزیزم دارم تمام سعیم و میکنم امیدوارم نتیجه بده!
مامان آروین
21 شهریور 92 4:27
الهی عزیزم .ایشالله که دیگه هیچ وقت بد نمیبینی و همیشه و همیشه تنت سلامت و لبات خندون باشه . ببین مامان گلی مهربون چجور بی تاب و نگرانت میشه . قول بده که مثل همیشه قوی باشی و نذاری این ویروسهای بدجنس بهت نزدیک بشن .
مامان جون مهربون ترس عامل خیلی مهمیه که باعث میشه بچه ها اینجور کلمات و با تکرار می گن ولی فکر کنم در مورد دختر گلمون اگه نسبت به این موضوع اصلا حساسیت نشون ندید خیلی خیلی زود رفع میشه و جای هیچ نگرانی نیست . خونه جدیدتون مبارک ایشالله همیشه به خوبی خوشی و سلامتی

ایشالا!ممنون عزیزم
مامان مبینا
23 شهریور 92 1:55
اول خونه جدید مبارک ایشالا همیشه شاد باشید.
مبیناهم از این ویروس ها 4 ماه پیش گرفت خیلی بد بود یک هفته لب به غذا و آب نزد و من با دستمال لباش و ترمیکردم.تبش هم خیلی بالا بود کلی شیاف و ...تامدتها وقتی میخواستم پوشکش و عوض کنم میترسید که شیاف باشه( من که یه شب از ناراحتی منفجر شدم و های های گریه میکردم،کاملا درکت میکنم که چی کشیدی.نتیجه اینکه من دیگه مبینارو به خانه های کودک نمیبرم،چون منبع ویروس ومیکروب و سرماخوردگی هستن.این ویروس و مبیناتوخانه کودک بوستان گرفت.


ممنون عزیزم آره واقعا خیلی سخته !ایشالا که دیگه هیچ وقت مریض نشن دخترای دسته گلمون ببوس مبینای گلم رو عزیزم
فاطمه مامان الينا گلينا
23 شهریور 92 16:27
خونه جديد مبارك عزيزم .اميدوارم هيچ وقت ديگه انيسا جون را بي حال و مريض نبينيم.


ممنون عزیزم آمین
مهسا(مامان وانیا)
24 شهریور 92 1:03
سلام دوست خوبم
خدا رو شکر که دختر نازت خوب شد.یه چند وقتیه که خواننده وبلاگتم.با اجازتون اسم وبلاگتونو جزء دوستام قرار دادم. اگه خواستی بهم سر بزن شاید دوستای خوبی برای هم شدیم.
ببخشید یه سوال داشتم....میشه بپرسم اسم و مدل دوربینتون چیه؟ اخه کیفیت عکساتون خیلی بالاست


مرسی عزیزم باعث افتخاره با کمال میل لینک میشید دوست عزیزم دوربین من فوجی هست خانمی
سمانه مامان ستایش
25 شهریور 92 1:29
چه روزای سختی رو گذروندی ساراجونامیدوارم آنیسای عزیز و همه بچه ها همیشه سالم باشن
خونه جدیدتون هم مبارک.امیدوارم همیشه توش شاد و دلخوش باشید


آره سمانه جون واقعا سخت بود ایشالا همه ی بچه ها سالم و سرحال باشن همیشهممنونم عزیزم
زهرا مامی ویونا
25 شهریور 92 2:27
ای جونم ...خیلی اراحت شدم..ایشالله دیگه بد نبینی دخترمم....و روز بروز بهتر شیی
دو سالگین مبارک عزیزمممممممم


مرسی عزیزم ببوس ویانا خانم نازتو
الی مامی آراد
25 شهریور 92 12:48
عزیزم روزت مبارک الهی من بگردمس


ممنون گلم
الی مامی آراد
25 شهریور 92 12:51
ای جونم انشالله خونه جدید براتون خوش قدمه و آنیسا جون هیچ موقع مریض نشه


انشاالله
مامان آرشين
26 شهریور 92 13:32
خدارو شكر كه حال اين فرشته كوچولو خوبه... خونه جديد هم پر باشه از خاطرات خوب براتون


ممنونم عزیزم
مامان مرضیه
27 شهریور 92 12:42
آخی عزیزم ایشاله همیشه خوب باشه و هیچ وقت مریض نشه آنیسای عزیزم خونه جدید مبارک عزیزم به خوشی ایشاله.


ممنون عزیزم
مامان شروین و آذین عزیز
28 شهریور 92 11:45
سلام سارا عزیز
مو به تنم راست شد وقتی این پست رو خوندم
آخه منم چنین دردی رو در کنار آذینم تجربه کردم چند وقت پیش
خدارو شکر که بهتره و خونه نو هم مبارک
الهی عروس شدنش رو تو همین خونه(اگر دوستش داری) ببینی


الهی!خدا رو شکر که بهتره میدونم خیلی سخته مریضی بچه ها ایشالا که هرجه زودتر خوب خوب بشه آذین نازم آمین
مامان ارشیا
2 مهر 92 15:19
انشا الله خونه جدید براتون اتفاقات قشنگ و خوب داشته باشه ..... خیلی ناراحت شدم از مشکلاتی که پیش اومده بود همیشه خندان و سلامت باشین......


ممنون عزیزم
مامان آرینا(مریم)
3 مهر 92 17:11
سلام عزیزم
انشاله که برای همیشه رفع بلا بشه و هیچ وقت دختر کوچولوت مریض نشه.
راستی دیدم در مورد کلنت زبان نوشته بودی. خواستم بهت بگم آرینا هم درست همسن و سال آنیسا جون بود یعنی چند اه پیش. دچار همین مشکل و لکنت شدید شد. من داشتم از ناراحتی دق می کردم و به هر دری زدم. دکتر ، مشاور و ... ولی همه ی اینها بی نتیجه بود و کمتر از یک ماه خود به خود خودش درست شد. اصلننننن نگران لکنتش نباش . زود گذره.

امیدوارم!البته الان خیلی خیلی بهتر شده و کمتر اینجوری حرف میزنه
مامان هدیه
4 مهر 92 18:32
از خوندن رویدادهی بد دلم گرفت ایشالا که درد و مریضی همیشه از بچه ها به دور باشه
ایشالا خونه جدید براتون خوش یمن باشه و اتفاقات قشنگ و شیرینی براتون پیش بیاد


ایشالا. ممنون غزیزم آمین
اریا و آنیتا
5 مهر 92 0:01
آنیسای عزیز ماشاءالله چه زیباتر شدی.هزارتا بوس


آنوشا وچولو
6 مهر 92 9:29
سلام سارا جان خوبی آنيسا جونم چطوره خيلی وقته آپ نشدين دل نگران شدم  


ممنون عزیزم نگران نباشید منتظریم خط تلفن خونه وصل بشه !والا خودمم کلی مطلب داشتم که حالا نصفشم یادم نیست!شرمند که اینقدر دیر میایم!
زهرا مامی ویونا
15 مهر 92 16:00
سلام عزیزم.خوبین...دوست دارم از حالتون با خبر بشم...امیدوارم شاد و سلامت باشینن


سلام عزیم شرمنده که اینقدر حضورم کم رنگ هست !درگیر پروژه دانشگاه هستم آخر این هفته باید تحویل بدم!ببوس دختر نازنینت رو عزیزم
مامان مرضیه
16 مهر 92 10:19

عزیزدلم روزت مباررررررررررک


ممنون
الی مامی آراد
16 مهر 92 13:47
هر کودک ، گلدانی ست که از زیباترین گل های معطر ، خانه ها را به نزدیکت ترین بهارها گره زده است .



روز کودک مبارک . . .


مرسی
مامان آروین
18 مهر 92 0:00
سلام به دختر گلم و مامانی مهربونش روز کودک به عروسک نازم تبریک می گم
دلمون برات حسابی تنگ شده
پس چرا دیگه عکسهای عروسکمونو نمی ذارید
بی صبرانه منتظر پست جدیدتون هستیما . یه عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالمه بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس یه عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالمه آرزوی سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااامتی و خوشبختی برای شما که دوست داشتنی هستیییییییییییییییییییدما شما رو خیلی دوست داریم

ممنون دوست عزیزم خیلی زود میایم !ببوس پسری خوشگلتو
مامان مرضیه
19 مهر 92 14:00
خانمی کجایی پس نیستیا


شرمنده!!!خیلی خیلی زود میایم!
مامان آروین
19 مهر 92 14:03
ملوسک من دختر شیرین و دوست داشتنیه من روزت مبارک عزیزم
انشالله کودکیت پر باشه از سلامتی و شادی و خنده و بازی


ممنونم دوست مهربونم
مامان آروین
19 مهر 92 14:04
دلمون براتون خیلی تنگ شده
ایشالله هر جا هستید خوش و سلامت بااااااااااااااااااااااااااشید .

ممنونم گلم
سمیرا
27 مهر 92 17:06
وای عاشقتمممممممممممممممممم شیرین زبون . عاشق این شدم که بهت میگه نظرت مساعته مامانیییییییییی فدات شم


خدا نکنه عزیزم !مرسی