دختر کو ندارد نشان از پدر
مامان روزها جات رو جلوی تلویزیون توی حال می ذاره تا تو "انیشتین کوچولو" نگاه کنی و به بازیهای مورد علاقت بپردازی (خوردن هر چی پیشت هست) و مامان به کاراش تو آشپز خونه برسه.
داری تلاش می کنی تا خرست رو بگیری
این روزها سعی داری چهار دست و پا بری و خیلی هم تلاش می کنی، اکثر مواقع هم با صورت نقش زمین میشی اگر ما به افتادنت واکنش نشون بدیم جیغت میره هوا ولی اگه به روی خودمون نیاریم باز هم به تلاشت ادامه میدی
از پنج ماه و بیست روزگی خودت بدون کمک می تونی بشینی
اگه دستات رو بگیریم، شما هم گامهای کوچولو بر می داری و راه میای. گاهی اوقات هم قدمهای ضربدری بر میداری مثل مدلها
کی میگه دخترا به باباشون نمیرن؟ این عکس رو عمه نگار در خونه مادر جون ازت گرفت و به من نشون داد. کلی تعجب کردم. اومدیم خونه، لپتاپ رو گذاشتم جلوت، تخ تخ کوبیدی رووش و منوی استارت باز شد، دوباره تخ تخ کوبیدی رووش، کامپیوتر سه سوت shut down شد. به این میگن یک مهندس کامپیوتر واقعی!!!
فردا این قضیه را با شیخ در میان نهادم، شیخ فورا نامه ها از خود به در داد و کلیه اصحاب و مریدان را جمع نمود. اصحاب گفتند یا شیخ چه شده؟ شیخ شرح الواقعه را بازگو کرد، اصحاب نعره ها زدند، مریدان جامه خویش دریدند و همگی سر به بیابانها نهادند.
شرح از کتاب "الکامپیوتر انجینیرینگ تیوتوریال"