آنیساآنیسا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

برای آنیسای عزیزمان

بوی زلف یار آمد، یارم اینک می‌رسد

1390/4/2 21:10
نویسنده : مامان
1,929 بازدید
اشتراک گذاری

بوی زلف یار آمد یارم اینک می‌رسد                             جان همی آساید و دلدارم اینک می‌رسد

اولین شب صبحدم با یارم اینک می‌دمد                          وآخرین اندیشه و تیمارم اینک می‌رسد

در کنار جویباران قامت و رخسار او                             سرو سیمین آن گل بی خارم اینک می‌رسد

ای بسا غم کو مرا خورد و غمم کس می نخورد               چون نباشم شاد چون غمخوارم اینک می‌رسد

مدتی تا بودم اندر آرزوی یک نظر                              لاجرم چندین نظر در کارم اینک می‌رسد

دین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و ملک                 آنچه هست از اندک و بسیارم اینک می‌رسد

روی تو ماه است و مه اندر سفر گردد مدام                     همچو ماه از مشرق ره یارم اینک می‌رسد

بزم شادی از برای نقل سرمستان عشق                          پسته و عناب شکر بارم اینک می‌رسد

من به استقبال او جان بر کف از بهر نثار                       بابا می‌گوید کنون آنیسایم اینک می‌رسد

 

خیلی استرس دارم، کمتر از پنج روز دیگه قراره دخمل بابا بدنیا بیاد. کلی حرف برای گفتن بهش دارم ولی هیچ کدوم به زبونم نمی یاد. فقط از خدا می خوام که توی این مدت باقیمونده صبری عظیم و جمیل به منو مامانش بده و سالم بدنیا بیاد، آمین!

 

پی نوشت: با تشکر از آقای عطار نیشابوری به خاطر سرودن شعر بسیار زیبا به مناسبت ظهور آنیسا خانم، دخمل بابا در چند روز آینده.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان پاتمه
4 تیر 90 8:04
انشالله که همه چیز به خوبی پش میره
خاله زهرا
4 تیر 90 16:00
انشاله به سلامتی فارغ می شی مامانی...ما همه منتظرتیم آنیسا کوچولو ......
خاله زهرا
4 تیر 90 16:02
آخ آخ عمو محسنت این بیت آخرو ندید وگرنه بابایی تو ... ( بابا می‌گوید کنون آنیسایم اینک می‌رسد..) همیشه شاد باشین
مادر جون
4 تیر 90 16:14
چنان به روی تو آشفته ام به بوی تو مست که نیستم خبر از هر که در دو عالم هست آنیسا جون بی صبرانه منتظر تولدت هستیم
عمو محسن
5 تیر 90 16:13
باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه ما می رویم بوستان و تیراژه آنیسامی‌گوید کنون بابایم اینک می‌رسد
مامان فتانه
7 تیر 90 13:22
واي به دنيا بيا ديگه انيسا جون ما كه از انتظار خسته شديم باباييتم كه ديگه نگو....واي واي ماماني كه اصلا حرفشو نزن. خلاصه كلام اينكه ما همه بيتاب ديدنيتيم.امروز هم كه اخرين روزشه گوگولييييييي
مامان فتانه
8 تیر 90 13:05
تولد تولد تولد تولد تولد تولد تولدت مبارك . بلاخره اومديييييييااا . البته من هنوز نديدمت
مامان فتانه
8 تیر 90 13:06
لاله
8 تیر 90 13:25
دخمریتون به دنیا اومد؟
خاله زهرا
10 تیر 90 23:00
سلام سلام نی نی جون خوش اومدی به دنیا تولدت مبارک خوشگل خانوم
خاله فروغ
11 تیر 90 8:38
سلام عزیزم! بالاخره بدنیااومدیا!! تولدت مبارک! ایشالا که با ناز ِ مامان و بابا بزرگ شی!
خاله زهرا
12 تیر 90 12:49
سلام خوشگل خانوم 5 روزه شدی .. مثل یه عروسک هستی....نازی ی ی ی ی ی ی ی ی .......کوچولو و ناز مثل مامانتی...فقط خانومی تو و مماغت به بابایی ات رفته
دانيال
13 تیر 90 12:33
سلام من مامان دانيال هستم . خوشحال ميشم كه به سايت دانيال يه سري بزنيد متشكرم مامان مهربون