آنیسا وروجک من!
جوجه خوشگل ما این روزها هر کاری کنیم بلافاصله تقلید میکنه و گاهی اوقات اصلا نمیفهمیم که کی جلوش این کار رو انجام دادیم که یاد گرفته! مثلا ما اصلا لب تاب رو دم دستش نمیزاریم و همیشه روی میز و جایی هست که اصلا دستش بهش نمیرسه ولی چند روز پیش ازم خواست که بزارمش رو صندلی جلوی کامپیوتر و تا نشست دستش رو گذاشت رو موس و تکون میداد بعد یه خورده تایپ کرد و در آخر هم کابل هارد رو گرفت و سر جاش وصل کرد و.... اینقدر این روزها کارهای مشابه این قضیه زیاد انجام داده و انقدر زود تقلید میکنه که ما باید مدام حواسمون جمع باشه و مواظب حرکاتمون باشیم
همه چیز خونه رو باید تو لباس شویی پیدا کنیم از گوشی تلفن گرفته تا موبایل و اسباب بازی هرچیزی رو که پیدا کنه میبره اون تو میندازه و تا در یخچال وا میشه به سرعت نور میاد و میره توش وامیسته!
این هفته دو تا مهمونی داشتیم .یه شب با دوستای بابا رفتیم رستوران سالسا که خیلی خوش گذشت و برای آنی هم سوپ سبزیجات سفارش دادیم که دوست داشت و خورد و یه شب هم دوستانمون منزل ما دعوت بودند آنیسا و آوین اینقدر قشنگ باهم بازی میکردند و دوست شده بودند که وقتی آوین رفت آنیسا همش گریه میکرد و میگفت آبین!صبح روز بعد هم وقتی بیدار شد بر خلاف همیشه بدو بدو رفت تو پذیرایی بعد یه سرکی هم تو اتاقها کشید و وقتی دید نه خبری از مهمونا نیست رفت تو تخت سر جاش!
دوتا دیگه از مروارید های کوچولو هم در اومده و بقیه هم در حال نمایان شدنند
این لباس قرمز خوشگل هم کار دست مامان جون هست که برای نوه یکی یدونش بافته !مرسی مامان مهربونم